سلام آقاجان

بازم من

من اومدم که بگم دلم چقدر برایتان تنگ است

انگار هر روز دارم ازتون دور تر میشم

خدا نکنه روزی برسد که شما مرا از خاطر ببرید

آقاجان

چند وقتی است که وقتی گناه میکنم

دلم نمیگیرد

دلم درد نمی آید

انگار وجدان بیدارم دارد خوابش میبرد

می ترسم

میترسم از روزی که نامه ی اعمال هر روزم را ببینی و از دستم ناراحت باشی

دلم برای روزهای بچگیم تنگ شده

آن روزهایی که تازه به سن تکلیف رسیده بودم

و چادر تور دار سفید م را به سر میکردم وکلی ذوق وشوق برای نماز داشتم

چقدر دلم پاک بود

مثل چادرم سفیده سفید

اما این روزها

هرچقدر بزرگ تر میشوم

انگار دارم از خدا دور تر میشوم

مولایم دستم را بگیر

مرا دریاب

دارم در سیل دنیا و جریان اب غرق میشوم

میخواهم برگردم

کمکم کن ،دستم را بگیر ..............

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: